کد مطلب:320447 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:233

بهائیت و جنگ اعراب و اسرائیل
در جنگ اعراب و اسرائیل، بهائیان همواره از اسرائیل غاصب جانبداری كرده، و علیه مسلمانان به تبلیغ می پرداختند. نیاز صهیونیسم و اسرائیل به اطلاعات و منابع خبری وسایل ارتباطی جمعی در كشورهای اسلامی، سبب شده بود بهائیان به كمك آنها بیایند؛ چون اگر اعراب موفق می شدند، منافع بهائیت در خطر بود.

در سال 1379 ق (1960م) یكی از شركت كنندگان ایرانی در مجمع عمومی مؤتمر اسلامی بیت المقدس از نقش اطلاعاتی بهائیان برای اسرائیل، سخنی به میان آورد. كشورهای عربی، مسأله را خیلی جدی نگرفتند. در اثر عدم اطلاع مسلمانان از وضعیت عوامل گسترده صهیونیسم در كشورهای عربی اسلامی- كه ناشی از ضعف تشكیلات اطلاعاتی آنان بود - نسبت به آن توجه ویژه ای نشد؛ در حالی كه برای كارشناسان مسائل سیاسی- مذهبی ایران روشن بود تا زمانی كه طرح دوستی و روابط متقابل عباس افندی با صهیونیسم پی ریزی نگردیده بود در ایران یهودی - بهایی وجود نداشت. پس از پیدایش این سرسپردگی و تداوم آن در زمان شوقی افندی - به ویژه، پس از تشكیل دولت اسرائیل- در محافل بهائی ایران، یهودیان بسیاری، خود را یهودی بهائی لقب می دادند؛ حتی اسرائیل، با عنوان "قلب العالم" - كه اصطلاحی مشترك، برای حفظ منافع هر دو گروه بود - زبان زد بهائیان و یهودیان صهیونیست شد. این اصطلاح، پیشنهاد شوقی افندی بود.

تلاش جدی بهائیان در كسب اطلاعات و مدارك سیاسی، برای منافع صهیونیسم و اسرائیل سبب موضعگیری جامعه اتحادیه كشورهای عربی شد. و موضوع "بهائیگری" جزء دستور كار "دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل" وابسته به اتحادیه عرب قرار گرفت. این دفتر، مأموریت یافت تمام شركتهای و مجتمعهای صنعتی و اقتصادی آمریكایی و اروپایی و... با اسرائیل منافع مشترك داشته و به نفع آن و زیان اعراب می كوشند، شناسایی كند و نام آنها را برای تحریم معامله و همكاری اقتصادی در اختیار دولتهای عرب قرار دهد. خبرگزاری رویتر در 10 ژانویه 1975 م از دمشق گزارش داد:

محمد محجوب (كمیسر عالی در دفاتر تحریم اعراب، علیه اسرائیل) بیان كرد: "كنفرانس ماه آینده دفاتر تحریم مبارزه با گروه بهائی را به طور جدی بررسی خواهد كرد". محمد محجوب، از گروه بهائی به عنوان یك جنبش طرفدار اسرائیل و صهیونیسم یاد كرده است. [1] .

همین مضمون را خبرگزاری خاورمیانه در 10 ژانویه 1975 م، به نقل از محمد محجوب و دیگران مخابره كرد:

روز 23 فوریه سال جاری، افسران دفتر تحریم اسرائیل، در كنفرانس قاهره گرد خواهند آمد، تا موضوع گروه مذهبی بهائیها را كه دارای اهداف و فعالیت های صهیونیستی در كشورهای عربی - اسلامی هستند، بررسی كنند. [2] .

23 فوریه 1975 م، در قاهره، كنفرانس تحریم اسرائیل برگزار شد و در 25 فوریه، نتایج و تصمیمات مهم آن، در مطبوعات جهان منتشر شد.

روزنامة "المحرر"، چاپ بیروت در 25 فوریه 1975 م با عنوان "مؤتمر مكاتب مقاطعه اسرائیل"، تصمیم كنفرانس تحریم را به نقل از محمد محجوب و دیگر ناظران آگاه را - درباره رابطه محافل و مراكز بهائیان با صهیونیسم و اسرائیل - چنین اعلام كرد:

و قرّر المكتب ایضاً فرض حظر علی نشاط البهائیین فی الدول العربیه و اغلال محافلهم بعد ان ثبت ان الصهیونیه تستر ورائهم...؛

همچنین دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل مقرر داشت كه بایستی دولت های عربی از جنبش بهائی ها و تشكیل محافل آنها شدیداً جلوگیری كنند؛ زیرا برای اعضای كنفرانس مسلم شد، صهیونیسم پشت آنان پنهان شده است - حتی بهائیان ایران گستاخی را به حدی رساندند كه مبالغ هنگفتی، برای كمك به اسرائیل غاصب جمع آوری كردند. پول جمع آوری شده، حدود 120 میلیون تومان بود كه در ظاهر، برای بیت العدل حیفا فرستاده می شد؛ ولی منظور اصلی، كمك به ارتش اسرائیل بود. مقدار قابل ملاحظه ای از این پول، به وسیله حبیب ثابت پرداخت شده بود. [3] .

در گزارش مأموران ساواك (9 / 9 / 46) آمده است:

شنیده شده است چندی قبل، بهائیان ایران مبلغ هنگفتی- كه چندین میلیون تومان بوده- به اسرائیل كمك كرده اند. البته تصور می رود كمك بهائیان، از طریق آقای غفوری (نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران) و به وسیله حبیب القانیان، كه تماس مستقیم با حبیت ثابت - كه قبلا یهودی و اهل كاشان بوده است- انجام گردیده؛ زیرا از قرار معلوم، سرمایه محفل و وجوه جمع آوری شده بهائیان، ماهیانه به نام خیرالله در صندوقی نزد حبیب ثابت می باشد و مشارالیه، این پول ها را به ربح می دهد؛ لكن مبلغ جمع آوری شده فعلاً نامعلوم است. [4] . در ادامه، به نقش نمایندگان ایران در فلسطین اشاره می كنیم. میرزا حبیب الله خان آل رضا یا عبدالملك، از سوی مقامات وزارت امور خارجه ایران، به عنوان نماینده ایران در فلسطین انتخاب شد. البته این انتخاب، بدان معنا نیست كه پیش از این تاریخ، ایران در فلسطین نماینده ای نداشت. از اسناد سیاسی موجود، چنین برمی آید كه تا پیش از سال 1298ش 1880م "میسو اسكوینچ"، سمت "ویس قنسل" افتخاری ایران در حیفای فلسطین را عهده دار بود. [5] اسكوینچ امور این ناحیه را با توجه به دقت نظر ویژه كنسولگری ایران در مصر اداره می نمود. [6] صرف نظر از او، انیس حیری و توفیق عفیفی، هر كدام، با عنوان كنسول افتخاری ایران در دو شهر یافا و عكا، عهده دار امور ایران بودند و این منصب را تا سال 1314 ش (1935 م) حفظ كرده بودند. در این سال، بر اساس یاداشت 39569 / 2503 مورخ 17 / 9 / 1314 وزارت امور خارجه ایران، پایان خدمت ایشان رسماًً به كمیته عالی بریتانیا در فلسطین ابلاغ شد. [7] .

میرزا حبیب الله كه اهل شیراز [8] و فرزند میرزا رضا قناد بود، از بهائیان شناخته شده و مجذوب عباس افندی به شمار می رفت. او به سبب نزدیكی با عباس افندی، از خشم مردم مسلمان؛ هراس داشت و از اقامت در ایران نگران بود. لذا به عكا رفت و مستخدم دستگاه عباس افندی شد. او به دلیل تعصب و علاقه ای كه به این فرقه داشت مورد لطف و محبت خاص افندی قرار گرفت. عباس افندی، حبیب الله خان پسر میرزا رضا قناد را به تحصیل گمارد و با هزینه خود، او را برای ادامه تحصیل دو سال به اروپا فرستاد. او به زبان های انگلیسی و فرانسه تسلط پیدا كرد و سپس به تهران آمد. [9] او پس از مشروطه در سال 1339 ق/1920 م رهسپار حیفا شد او خود در گزارش می نویسد:

چندی قبل، از حیفا، از طرف ایرانیان ساكن آن سرزمین [بهائیان] تهدیدی رسید كه چون دولت فخیمه انگلیس در شناسایی "ویس قنسل" حیفا... تعلل می ورزد و امور ماها [ایرانیان بهایی] از هر حیث - راجع به مسافرت و غیر از این جهت - لطمه وارد می شود، خواهش می شود كه مسافرت چند روزه به این سمت نمایند. [10]

حبیب الله خان، ظاهراً بدون اجازه وزارت خارجه، رهسپار حیفا و سپس بیت المقدس شده و بدون داشتن اعتبارنامه، با مقام های انگلیس به گفت وگو پرداخته است. جالب اینكه نه تنها با مخالفت مسئولین انگلیسی مواجه نمی شود، بلكه مورد استقبال هم قرار می گیرد.

متأسفانه وزارت خارجه وقت نیز به دلیل آشفتگی سیاسی حاصل از كودتای سوم اسفند، هیچ واكنش نشان نداد و همین امر بر جسارت عین الملك افزود؛ به طوری كه رسماً پیشنهاد سرپرستی امور فلسطین را مطرح ساخت. [11]

حبیب الله خان در یكی از گزارش های خود، ضمن متهم كردن وزیر مختار ایران در مصر، اسباب تضییع حقوق و حیثیت دولت ایران را چنین می نگارد:

سابقاً عرض كردم بین بهائیان، پس از وفات عبدالبهاء راجع به مقام بهاءالله و جانشینش اختلافی روی داد... از قرار راپرتی كه رسیده است، پی در پی تلگراف و مراسلات از طرف انجمن های بهائیان در جمیع عالم، به حكومت بریتانیا و وزارت خارجه او و كمیسر عالی در فلسطین می رسد و می گویند كه مضمون آنها هم این است كه كلید، باید به دست شوقی افندی برسد... حالا ملاحظه می فرمایید كه نداشتن مأمور صحیح دلسوزی در فلسطین، چگونه اسباب تضییع حقوق و حیثیت دولت ایران شده است و منتهی به این شده است كه بهائیان، در تمام نقاط، متوسل به دولت بریتانیا شده اند، در صورتی كه اگر مأموری می داشتیم، همه می بایستی متوسل به دولت ایران شوند. به هر صورت، این است اوضاع آن صفحات، و نمی دانم وزیر مختار [ایران در] مصر، به چه ملاحظه در جلوگیری از این امور برنیامده... در وقتش، اگر امور آنجا محول به فدوی شده بود، همین طور كه در شام، حفظ حقوق و آبروی دولت را كرده ام، در آنجا هم، البته كرده بودم.... [12] .

بر اساس این سند، از انگیزه های میرزا حبیب الله خان - كه بعدها برای خود، از نام خانوادگی هویدا استفاده كرد - رسیدگی به امور بهائیان در فلسطین بوده است. انگیزه وی، بر اساس اسناد موجود به دو بخش تقسیم میشود:

الف) تلاش برای ارتباط پیوسته با مركز بهائیت در فلسطین و نزدیكی به رهبران این فرقه. این تلاش به وسیله گروهی از ایرانیان شام در همان سالها و با ارسال عریضه ای آشكار شده و پرده از این تصمیم هویدا برداشته می شود:

خدمت اجلاء عظام هیئت وزرا، محترمین و وكلای مجلس شورای مللّی [ملی]! جناب آقای حبیب الله خان، وقت ممكن ندارد كه به كار رعیت یا به داد رعیت برسد. از برای [آن] كه شب و روز مشغول از برای تبلیغ حضرات بهائی گردیده و روابط ایشان در عوض اینكه با پایتخت ایران باشد، روابط ایشان با حیفا است.... [13] .

ب) كسب سود مالی، یكی دیگر از دلایل عین الملك هویدا در ارایه چنین پیشنهادی است. شاید بین اعضای وزارت خارجه ایران ملی، در دوران قاجار، كمتر فردی یافت شود كه بدین اندازه متهم به اخاذی و سوء استفاده از اتباع ایرانی مقیم محل مأموریتش باشد. اقدام های سودجویانه هویدا به سرعت، مسائل مهمی را در روابط خارجی ایران با منطقه خاورمیانه پدید آورد، به طوری كه مقامات هر كشوری كه در آنجا بسر می برد، آشكارا از رفتار وی ابراز ناخشنودی می كردند. [14] .

مقام های وزارت خارجه ایران كه امیدوار بودند با واگذاری امور فلسطین به حبیب الله خان هویدا، هم به مشكلات اتباع ایرانی پایان دهند و هم اصول سیاست خارجی خود را برابر بحران فلسطین معلوم كنند نه تنها به هدف نخست نائل نشدند، بلكه در دستیابی به مقصود دوم، با دشواری جدیدی مواجه شدند.

هویدا، اگر چه خطر نفوذ صهیونیسم و رشد آن را در منطقه، بارها به مقام های تهران گوشزد كرد این اقدام او نه از سر خیرخواهی و حقوق منافع ملی ایران، بلكه به دلیل رقابت پنهانی بهائیان و صهیونیستها در تصرف حكومت فلسطین بود. [15] وزارت امور خارجه ایران - كه تا پیش از عزیمت هویدا به فلسطین، حداقل در سه شهر مهم، دارای نمایندگی سیاسی رسمی بود- در اثر اقدامات او، نه تنها نمایندگی یافا، عكا و حیفا تعطیل شد، بلكه امور فلسطین را نیز ضمیمه شام كرد و ایرانیان فلسطین به سبب حمایت های صهیونیست ها، همكاری خوبی با هم پیدا كرده بودند.


[1] نجفي، بهائيان، ص 183 (به نقل از بولتن خبري سازمان راديو و تلويزيون ملي ايران، دفتر مركزي، خبر شماره 232، 21 دي 1353 ش).

[2] همان، ص 714.

[3] روح الله حسينيان، سه سال ستيز مرجعيت شيعه، ص 173.

[4] مؤسسه ي مطالعات و پژوهشهاي سياسي، سازمانهاي يهودي و صهيونيسمي در ايران، ص 536.

[5] بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، (سال 1340 ق)، كارتن 16، دوسيه ي 13، گزارش مورخ 6 ذي قعده 1339 ق به شماره ي 844 (به نقل علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 91).

[6] ر. ك: گزارش شماره ي 316 مورخ 17صفر، 1341ق/1922م؛ سركنسولگري ايران در شام، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال 1301 ش، كارتن ص 16، دوسيه ي 44 (به نقل علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 91).

[7] گزارش شماره ي 695- 17 / 12 / 1314 كنسولگري شاهنشاهي ايران در فلسطين، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال5-1314، كارتن 2، دوسيه ي 26 (به نقل علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 92).

[8] بر پايه ي اسناد سفارت آمريكا، وي قزويني الاصل بوده و به شغل خياطي اشتغال داشته است، ر. ك: گزارش سري ارنست آر. اوني، دفتر تحقيقاتي- سياسي اداره ي اطلاعات آژانس اطلاعات مركزي (CIA)، فوريه 1976 م /1354ش، موجود در: مجموعه اسناد لانه ي جاسوسي امريكا، از ظهور تا سقوط، (مركز نشر اسناد لانه جاسوسي آمريكا، 1366) ج 1، ص 55 (به نقل از علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 92).

[9] عبدا... شهبازي، جستارهايي از تاريخ معاصر ايران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، تهران، مؤسسه ي مطالعات و پژوهشهاي سياسي 1369، ج 2، ص 375 (به نقل از علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين ص 92).

[10] گزارش شماره ي 844 مورخ 6 ذي القعده 1339 ق عين الملك، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال 1340 ق، كارتن 16، دوسيه ي 13 (به نقل از ايران علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 93).

[11] گزارش شماره ي 844- مورخ 6 ذي قعده 1339 ق، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال 1340 ق، كارتن 16 دوسيه ي 13 (به نقل از علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 93).

[12] گزارش 2524، مورخ 15 ميزان 1301 ش/1922م، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، سال 1301 ش، كارتن 16، دوسيه ي 19 (به نقل از علي اكبر ولايتي، ايران و فلسطين، ص 99-100).

[13] بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، سال 1302ش، كارتن 65، دوسيه ي 4 (به نقل از علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 100).

[14] گزارش شماره ي 2570، مورخ 19 / 5 / 1309 سفارت ايران در بغداد، بند 4، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، سال 1309، كارتن 48، دوسيه ي 2 / 256 / 64 و همچنين گزارش محرمانه، نمره 519، مورخ 16 / 6 / 1309، سركنسولگري دولت ايران در بيروت (به نقل از علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 104).

[15] علي اكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، بر اساس اسناد وزارت امور خارجه، ص 104، دفتر نشر فرهنگي اسلامي، 1376 ش.